من از ماه رمضان متنفرم

تا حالا روزه گرفتین؟ کله گنجشکی یا واقعی؟ می‌دونم که موقع روزه یکم گرسنه و تشنه‌ می‌شیم اصلا شاید از خودتون پرسیده باشین که این چه مهمونی‌ایه که توش نباید هیچی بخوریم یا فکر کنین که اگه خدا ما رو دوست داره، پس چرا نمیذاره چیزایی که دوست داریم بخوریم؟ اگه شمام مثل پرستو ذهنتون […]

گره های ابریشمی

شاید شما هم مثل بچگی‌های من دوست داشتید یه قلم جادویی داشتید، یه قلم که به هرچی بزنیم ارزشش رو چندین برابر کنه! درسته همچین قلمی فقط تو خیال بچه‌ها و قصه‌هاست، اما آیدا و گلی یه راهی پیدا کردن که ارزش قالی‌شون رو هزار برابر می‌کنه البته قصۀ ما اینجا تموم نمیشه، چون ماه […]

یک دوست جدید

شما چند تا دوست دارین؟ دو تا؟ سه تا؟ ده‌ تا؟ می‌دونین به نظر من این خیلی مهم نیست که با چند نفر دوستیم، مهمه که چند تا دوست خوب داریم؟! چون دوستای خوب همیشه کنار هم میمونن، حتی وسط همه سختیا! دوستای خوب هیچ‌وقت همدیگه رو فراموش نمی‌کنن درست مثل مهدیه و ساره که […]

پیله‌ی ستاره

خیلی کم پیش میاد که یه نفر هیچ ایرادی نداشته باشه اما بعضی وقتا ما دیگه خودمون هم از دست بعضی از رفتارای زشتمون خسته می‌شیم مثل ستاره که دیگه تحمل بدقولی‌های خودش رو نداشت! اگه شما هم می‌خواین بدونین که چه‌جوری میشه رفتارایی که دوست نداریم رو تغییر بدیم، حتما قصه ستاره رو گوش […]

کارگاه عروسک سازی

هیچ کدوم از ما دوست نداریم کارای سخت سخت انجام بدیم درست مثل ستایش، ولی یه جورایی اینم می‌دونیم که کارای سختن که ما رو قوی می‌کنن! اگه قرار بود همیشه هرچی دلمون خواست بهش بدیم که هیچ‌وقت قوی نمی‌شدیم. ستایش قصه ما هم وقتی‌که دید میتونه پا روی خواسته‌های رنگارنگ دلش بذاره، فهمید که […]

دیدی کاری نداشت لپ قرمزی

کارای بزرگ رو وقتی از بیرون بهشون نگاه می‌کنیم ممکنه به نظرمون ترسناک بیان. ممکنه فکر کنیم اصلا نمیشه انجامشون داد و به نظرمون خیلی خیلی سخت باشه، اما همون کار هم از کارا و بخش‌های کوچیک تشکیل شده، و اگه قسمت به قسمت و دونه دونه بریم سراغشون خیلی انجامشون راحت‌تر میشه. اون وقت […]

خاله گلاب

مهمون که خیلی عزیز باشه دلت میخواد جوری ازش پذیرایی کنی که خودت کیف کنی. ولی اگه یه وقتی مهمون بیاد که هیچ چیه هیچ چی نداشته باشی چی؟ چی کار میکنی؟ تازه اونم اگه مهمونات خیلی عزیز باشن؟ شاید بگی در خونه رو باز نمیکنم و غصه میخورم. شایدم یه فکر دیگه‌ای بکنی؟ ها؟ […]

رادیوی قدیمی

تا حالا شده با شیطونی تو دردسر بیفتی؟ یعنی با یه شیطونی بی‌جا، خودت رو توی دردسری بندازی که کلی شرمنده‌ات کنه؟ باز اگه جایی برای جبران باشه، اشکال نداره، مثلا اگه چیزی شکسته باشه، میشه یکی دیگه به جاش خرید. اما یه وقتایی هست که یه وسیله خودش مهم نیست، خاطره‌هاش مهمه. مثلا چیزی […]