چرا عید فطر با بقیه عیدها فرق داره؟ چه جوری قدر این فرصت رو بدونیم؟
عید فطر هم از راه رسید و یه ماه روزه داری تموم شد.
دلمون برای تا سحر بیدار موندن، قرآن، شیرینی افطار کردن روزه و قشنگیهای ماه رمضون تنگ میشه.
کووووو تا دوباره ماه رمضون بشه و ما بتونیم یه شب تا سحر با خودمون خلوت کنیم!
-صبر کن بابا جان تند نرو!
اگه قرار باشه تا ماه رمضون آینده همۀ این تمرینا رو بذاری کنار که یعنی هیچ چی به هیچ چی!
-تمرین؟!
یعنی چی کدوم تمرین؟!
-بعله ماه رمضون فرصت تمرینه، تمرین نه گفتن و اصل مسابقه تازه بعد از ماه رمضونه که شروع میشه؛
اصلا عید فطر هم برای همین عید شده دیگه، یعنی عیدی که ما شادیم برای خاطر اینکه موفق شدیم یک ماه با بخش انسانی وجودمون زندگی کنیم و توی هر تصمیمی اول به فکر حقیقت وجود خودمون باشیم؛ حالا توی این شماره از مجله بیشتر در موردش حرف میزنیم در مورد اینکه «چرا عید فطر رو جشن میگیریم؟!»

بعد از یه ماه تمرین صبر و مهربونی
حالا وقتشه ببینیم چند مرده حلّاجیم!!
زیاد نیستن اون وقتایی که ما از یه اتفاق هم خوشحال خوشحال باشیم و هم خیلی ناراحت! اگه این حالت توی هر شرایطی از زندگیمون هم اتفاق بیفته، معمولا توی عید پیش نمیاد! خب عید همونجوری که از اسمش معلومه عیده دیگه و ناراحتی نداره! ولی خب قضیه عید فطر فرق میکنه، چون همونقدر که ما از اومدنش خوشحالیم، دلتنگ تموم شدن ماه رمضون و جمع شدن بساط مهمونی خدا هم هستیم. یعنی یه جورایی هم دوست داریم عید بشه و هم دوست داریم عید نشه؛ درست مثل وقتی که یه نفر توی یه رشتهٔ خوب توی یه شهر دور از خونه و خونوادهاش قبول شده؛ اون وقت همزمان که از خوشحالی دست از پا نمیشناسه، غم و غصه دوری از خونواده و رفتن توی شهر غریب هم میاد توی دلش! حالا اینکه کیا این وسط بیشتر خوشحالن و خوشحالیشون واسه اومدن عیده یا تموم شدن ماه رمضون، چیزیه که قراره اینجا باهم راجع بهش حرف بزنیم.
کیا خوشحالن، کیا ناراحت؟
درسته که خدا قضیه ماه رمضون رو جوری چیده که آخرش به عید ختم بشه و یهو از تموم شدن این مهمونی غصهمون نگیره؛ ولی خب این وسط بعضیا هم هستن که کلا از رفتن ماه رمضون خوشحالن و نه فقط دلشون واسه این مهمونی تنگ نمیشه که کلی هم دعا کردن عید فطر زودتر بیاد و معدهشون رو سریعتر برگردونن به حالت کارخونه!
یعنی نه فقط سی روز ماه رمضون واسهشون حکم مهمونی رو نداشته، که بیشتر مثل یه اردوی اجباری با کلی قانون سفت و سخت بوده که دست و پاشون رو بسته؛ چون کلا به ماه رمضون با یه عینک دیگه نگاه کرده بودن و منظور خدا رو از این بساط و محدودیتهای روزه و ماه رمضون متوجه نشده بودن! یه جورایی توی رودربایستی خدا گیر کرده بودن و اومده بودن مهمونی! غافل از اینکه اندازه خوشحالی و ناراحتیمون از تموم شدن ماه رمضون دقیقا به اون اندازهای که ازش استفاده کردیم و بهره بردیم بستگی داره!

زندگی مثل به سفره؛
برای شادی خودمون باید اول به فکر آرامش دیگران باشیم!
فرصتی که نباید از دستش بدیم!
قبول دارین هرچی یه موضوعی مهمتر باشه، حساسیتش هم بیشتر میشه؟ مثلا هیچ کی نمیاد اونقدری که واسه یه قرارداد خفن باشگاهی وقت میذاره واسه خریدن چهارتا دفتر و کتاب وقت صرف کنه.
چون بالاخره هرچی یه کاری مهمتر باشه، سود و خسارتش هم بزرگتر میشه! یعنی باید بیشتر سبک سنگینش کنیم تا بتونیم بیشترین سود رو ازش کسب کنیم؛ اگر هم یه وقت از دست بدیمش، به نسبت بزرگی و مهم بودنشه که خسارت میبینیم! درست مثل اینکه یه امتحان ساده کلاسی رو از دست بدیم یا اینکه سر کنکور خواب بمونیم!
خب وقتی هم که از عید فطر حرف میزنیم، منظورمون یه عید ساده نیست که بودن و نبودنش فرقی به حالمون نداشته باشه؛ داریم از چند ساعتی حرف میزنیم که از دست دادنش به اندازه چند میلیون سال آخرتی میارزه!
توی رحم عید فطر
یادتونه قبلا راجع به خاصیت سازندگی رحم مادر با هم حرف زده بودیم؟
گفته بودیم که توی رحم کاری میشه کرد که با بیرون از اون قابل مقایسه نیست! خب عید فطر هم واسه خودش مثل یه رَحِمه؛ البته از نوع زمانیش! یعنی درسته که به ساعتهای دنیایی چند ساعت بیشتر نیست، ولی خب اندازه چند میلیون سال واسهمون کار میکنه.
اگه یه خورده زرنگ باشیم ازش یه استفادههایی میکنیم که عمرا توی وقتای دیگه واسهمون پیش بیاد! اخه توی اون چند ساعت همه فکرها و کارامون با مقیاسهای شب قدری حساب میشه! خب کی بدش میاد که یه صدقه معمولیش اندازه یه بخشش شاهانه ضریب بگیره؛ یا با یه زیارت، چند هزار سال آخرتی خودش رو تضمین کنه؟ خب فرق رحم با حالت عادی همینه دیگه! قابلیت سازندگیش کلا متفاوته! فقط با چند ساعت، راحت میتونه چند میلیون سال رو واسه خودش جبران کنه!

چه جوری میتونیم،
همهٔ چیزایی رو که توی ماه رمضون ذخیره کردیم، حفظ کنیم؟
چقدر از اومدن عید خوشحالیم؟
حالا اینکه این وسط ما چقدر از اومدن عید فطر خوشحالیم و میتونیم ازش استفاده کنیم، دقیقا به این ربط داره که توی ماه رمضون با خودمون چیکار کردیم؟! اصلا ماه رمضون واسهمون با بقیه ماهها فرق داشته که حالا آخرش بخواد بهمون خوش بگذره؟ آخه ما به همون اندازه که تونستیم روی نفسمون پا بذاریم و خودمون رو از دست طبیعت و بخشهای پایینی وجودمون آزاد کنیم، خوشحالیم؛ یعنی توی عید فطر یه جورایی داریم آدم شدن خودمون و شبیهتر شدنمون به خدا رو جشن میگیریم. ولی خب از اونجایی که خدا خیلی مهربونه، واسه کسایی که نتونستن از این مهمونی استفاده کنن و یه جورایی ازش جاموندن هم فرصت جبران گذاشته! یعنی آخر مهمونی رو با یه عیدی تموم کرده که خودش به اندازه کل مهمونی ارزش داره! حالا چراغ رو که گوش کنی قشنگ دستت میاد اوضاع از چه قراره: