اون دنیا چه شکلیه؛ مگه واسه فهمیدن ویژگی های اون دنیا راهی هست؟

۲۱

شماره مجله

اون دنیا چه شکلیه؛ مگه واسه فهمیدن ویژگی های اون دنیا راهی هست؟

چه جوری بفهمیم اون دنیا چه شکلیه؛ اون دنیا رو میشه با کجا مقایسه کرد؟

گفته بودیم که خدا بی‌نهایته
پس شباهت به خدا یعنی ما باید نامحدود و بی‌نهایت بشیم.

چرا؟
چون حقیقت وجود ما بخش انسانی وجود ماست
که از جنس خود خدا نامحدود و بی‌نهایته.

پس هدف و دلیل اومدن ما توی دنیا
که اسمش رو گذاشتیم شبیه خدا شدن،
درواقع همون بی‌نهایت و نامحدود شدنه.

حالا چرا باید بین این همه هدف رنگارنگ و هیجان انگیز اینو انتخاب کنیم و براش تلاش کنیم؟

چون ما قراره برگردیم به خونه‌مون.

خونه‌ای که یه روزی از همون‌جا اومدیم و از قضا اون هم نامحدود و بی‌نهایته.
پس ما اومدیم که برای یه زندگی نامحدود و بی‌نهایت آماده بشیم.
و با بی‌نهایت بودن شباهت و سنخیت پیدا کنیم.

مثل چی؟

مثل یه نوزاد کوچولو که تا وقتی توی رحم مادرشه،
داره خودش رو برای تولد به دنیا آماده می‌کنه.‌

یعنی سعی می‌کنه برای هر چیزی که توی دنیا هست، برای خودش ابزار و وسیله بیاره.

اگه فکر میکنین قانون نسبت و تناسب که تو کتاب های ریاضی یاد گرفتیم، فقط به درد امتحان ریاضی میخوره، سخت در اشتباهین! چون خیلی استفاده های دیگه هم واسمون داره؛ از جمله تو کشف ناشناخته ها! مثلا ما تاحالا این همه از خونه مون یعنی همون جایی که ازش اومدیم و قراره بهش برگردیم، حرف زدیم، اما اصلا خبر نداریم اون دنیا چه شکلیه؟ بزرگیش چقدره؟ شرایطش چه جوریه؟ اونجا چی لازم داریم؟ اصلا کجاست؟ فاصله مون باهاش چقدره؟ آخه همیشه که همه چیز واسمون واضح نیست! یه وقتایی هم لازمه راجع به بعضی چیزها بدونیم که اصلا دم دستمون نیستن!

خب حالا جواب این همه سوال رو باید از کجا بیاریم؟ اینجاست که میریم سراغ نسبت و مقایسه! اما مسئله اینجاست که چی رو باید با چی مقایسه کنیم؟! یادتونه که گفتیم یه سری چیزاست که فقط خالق و سازنده مون یا متخصص معصومی که از طرف خدا اومده، ازش خبر داره؟ نسبت دنیا با آخرت هم یکی از همون چیزاست که به گفته متخصص معصوم با نسبت رَحِم مادر به دنیا برابره. این وسط ما هم از اوضاع دنیا باخبریم، هم  از اوضاع رحم مادر؛ پس با یه دو دو تا چهارتای ساده می تونیم بفهمیم که اون دنیا چه شکلیه و اوضاع آخرتی که این همه ازش حرف میزنیم، از چه قراره!

بعدشم چون این یه نسبته، پس تو همه چیز بین دنیا با آخرت و رحم مادر با دنیا برقراره. از پیچیدگی و بزرگی و امکاناتشون گرفته، تا ویژگی هایی که دارن و خیلی چیزای دیگه!

ما دقیقا کجائیم؟

ببینین الان اگه بخوایم بدونیم بچه ای که داخل شکم مادرشه کجاست، واسمون روشن و واضحه که توی دنیاست. یعنی توی دنیاییه که رحم مادرش هم عضوی از همون دنیاست و کلا رحم مادر رو احاطه کرده. پس یعنی اون بچه توی دنیا، ولی داخل رحم مادرشه؛ یعنی اگه دنیا نبود اصلا مادری وجود نداشت که توی شکمش یه بچه بخواد رشد کنه و بزرگ بشه. خب حالا اگه بخوایم از قضیه نسبت استفاده کنیم، ما هم الان توی آخرتیم، اما داخل رَحِم دنیا! و اگه آخرت نبود، اصلا دنیایی نبود که ما توش رشد کنیم و به تکامل برسیم. همون طور که فاصلۀ بچه ای که تو شکم مادرشه با دنیا اندازه یه تولده. فاصله ما با آخرت هم به اندازه یه تولده؛ یعنی تولد ما از دنیا به آخرت که البته ما از روی عادت بهش میگیم مرگ!

اصلی ترین مرحله کدومه؟

ما چون هممون باهم توی دنیا هستیم، فکر می کنیم اینجا اصله و هر جایی غیر از اینجا مهم نیست. درست مثل چندقلوهایی که ممکنه فکر کنن همۀ زندگی داخل شکم مادرشون خلاصه میشه و بیرون از اون خبری نیست! اما به محض اینکه پاشون رو از رحم مادرشون بیرون بذارن می فهمن که تو شکم مادرشون اصلا خبری نبوده و هر چی چیز قشنگ و جذابه مال این دنیاست و امکانات و غذاها و رنگ ها و قشنگی های دنیا اصلا با چیزهایی که توی شکم مادرشون داشتن، قابل مقایسه نیست! دقیقا مثل خود ما که فکر می کنیم هر خبری هست، تو همین دنیاست و باید تموم عمرمون رو صرف لذت بردن از دنیا و امکاناتش کنیم. اصلا حواسمون نیست که این دنیا فقط یه محل برای آمادگی و کسب ابزار برای ورود به جاییه که به شدت پیچیده تر و بزرگتر و جذابتر از دنیای الانمونه و اگه خودمون رو آماده نکنیم، قطعا نمیتونیم ازش استفاده کنیم و فقط عذاب و حسرتش برامون باقی میمونه.

این همه زحمت میکشیم واسه کِی و کجا؟

میدونین ما تازه وقتی توی این دنیا اومدیم فهمیدیم معنی رنگ چیه، غذا چیه، بازی چیه، صدا چیه و اون چیزایی که نه ماه داشتیم می ساختیم و نمی دونستیم برای چی، حالا به چه کارمون میان! تازه فهمیدیم که اگه اونجا برای خودمون چشم، زبون، گوش، دست و پا نساخته بودیم و خودمون رو واسه دنیا و شرایطش آماده نکرده بودیم، اصلا نمی تونستیم از چیزایی که توی دنیاست، لذت ببریم. مثلا فکر کن اگه دستگاه گوارش نداشتی هیچ وقت نمی تونستی مثل بقیه لذت غذا خوردن رو احساس کنی.  

حتی گاهی وقتا پیش میاد که توی این دنیا یکی از اعضای بدنمون رو از دست میدیم و بعد از اون دیگه نمیتونیم دوباره همون عضو رو برای خودمون بسازیم.

درست مثل دوست امید که سر یه بی احتیاطی انگشتای دستش رو از دست میده.

قبول دارین اگه ما از تو رحم مادر، خودمون رو واسه دنیا آماده نکرده بودیم، سهممون از این همه کوه و دشت و دریا و خوراکی و بازی و قشنگی و امکانات فقط حسرت و عذاب میشد! اگه خودمون رو برای دنیا آماده نکرده بودیم، نه پایی داشتیم که باهاش توی دشت و صحرا بدویم و توی دریا شنا کنیم؛ نه چشمی که قشنگیای این دنیا رو ببینیم و نه زبونی که باهاش بتونیم مزه میوه ها و خوراکی های خوشمزه رو بچشیم؛ یعنی کلا هرچی تو دنیا به دردمون می خورد، همراهمون نبود. اونجوری دقیقا حس کسی رو داشتیم که باحالترین کنسول بازی رو جلوش بذارن، اما هیچ دسته ای واسه بازی کردن نداشته باشه! یا به یه پارک آبی خفن بره، ولی چون پاش شکسته، حتی نزدیک آب هم نتونه بشه!

چه جوری انقدر بزرگتر و با امکانات تر؟

از همه اینا که بگذریم، چیزی که واسه ما از همه هیجان انگیزتره و دلمون میخواد حتما راجع بهش بدونیم، شکل و شمایل اون دنیاست، اینکه واقعا اون دنیا چه شکلیه و اصلا چه امکاناتی داره؟ فکرش رو بکنین وقتی که ما داخل رحم مادرمون بودیم، کلاً یه کیسه آب داشتیم و یه بند ناف و البته یه چیزی به اسم جفت که اکسیژن و چیزایی که واسه رشدمون لازم بود رو واسمون فراهم میکرد، اما ما انقدر با این دو سه تا دونه چیز و فضای تنگ و تاریک شکم مادرمون خوشحال بودیم که اصلا به دنیای بیرون فکر هم نمی کردیم. یعنی راستش رو بخواین خبر نداشتیم که فاصله مون با یه دنیای به این بزرگی و قشنگی فقط بدن مادرمونه و بیرون از جایی که هستیم زندگی با شکل و کیفیت دیگه ای جریان داره.

واسه همینم دلمون نمی خواست رحم مادرمون رو ول کنیم و بیایم بیرون. هرچی هم که برامون از بستنی و شهربازی و گل و بلبل اینجا می گفتن، عین خیالمون نبود که اون دنیا چه شکلیه. دلیلش هم ساده است؛ آخه هیچ تصور و شناختی از عالم بیرون از رحم مادرمون نداشتیم. دلمون خوش بود که مثلا داریم اونجا زندگی می کنیم، غافل از اینکه وقتی پامون رو به دنیای فعلیمون گذاشتیم، تازه فهمیدیم زندگی چیه و اون نه ماه رو حتی جزء عمرمون هم حساب نمیکنن. حالا با این حساب فکرش رو بکنین که امکانات و شگفتی های اون دنیا هم به همین نسبت با دنیای الانمون فرق داره. اینجوری شاید یه خورده بیشتر دستمون بیاد که اون دنیا چه شکلیه!

ما داخل رحم مادرمون تو یه فضایی بودیم که بزرگیش تقریبا به اندازه یه توپ بسکتبال بود، اما الان فقط قطر کره ای که داریم روش زندگی میکنیم، حدود 52,522,000 برابره یه توپ بسکتباله. حالا بماند که خود این کره تو کل این عالم به این بزرگی هیچی به حساب نمیاد! با این حساب خودتون فکرش رو بکنین که دنیای ما چقدر از آخرت کوچکتره و اون دنیا چند برابر دنیای ما میشه!

تا وقتی که یه بذر تو یه ظرفه هیچ وقت جوونه نمی‌زنه، اما وقتی به دل خاک و تاریکی پناه میبره شروع به رشد میکنه و استعدادش شکوفا میشه.

درست مثل ما آدما که توی دوران جنینی موندن توی رحم مادرمون رو تحمل مکنیم. هر چند ما اون موقع این کار رو با اراده خودمون انجام میدیم و نقشی هم توی شکل گیری بدنمون نداریم. ولی وقتی میایم توی این دنیا همه چی متفاوت میشه.

یه جا با توانایی فوق العاده!

البته اشتباه نکنین! این اصلا به این معنی نیست که رحم مادر در مقابل این دنیا یا رحم دنیا در مقابل آخرت بی اهمیته ها! چون رحم مادر با اینکه خیلی خیلی کوچیکتر و محدودتر و کم امکاناتتر از این دنیاست ولی توانایی خیلی زیادی داره؛ یعنی قدرت سازندگیش خیلی بالاست! در این حد فوق العاده که توی نه ماه از یه سلول یه آدم بهمون تحویل میده؛ مثلا یه استخونی که ممکنه تو رحم مادر در عرض چند روز ساخته بشه. اینجا توی دنیا در عرض چند ماه هم ساخته نمیشه! یا یه کلیه که در عرض چند هفته تو رحم مادر ساخته میشه، توی دنیا اصلا ساختنش ممکن نیست.

 

حالا جالب اینجاست که همین ویژگی فوق العاده رو دنیای ما در مقابل آخرت داره! یعنی یه کاری که تو دنیا در عرض یه ساعت میشه انجامش داد، میتونه تو آخرت واسمون به اندازه چند ده هزار سال طول بکشه!

پس اینجوری ما باید تو همین دنیا همه ابزارهایی که واسه آخرت لازم داریم رو بسازیم. چون همون طوری که فرصت یه بچه واسه آماده شدن برای این دنیا، با بیرون اومدن از رحم مادرش تموم میشه، فرصت ما هم واسه آماده شدن برای آخرت، با بیرون اومدن از دنیا که بهش وفات هم میگیم، تموم میشه.

آخه میدونین چیه ما تو هر رحمی که قرار بگیریم، یه جورایی خودمون رو واسه مرحله بعدی که قراره بهش بریم، آماده می کنیم. درست مثل یه جوجه که وقتی تو فضای رحمی تخم قراره میگیره، داره اونجا خودش رو برای شرایط زندگی بیرون از تخم آماده میکنه. این شمارۀ کهکشان درون رو با دقت نگاه کن تا موضوع دستت بیاد:

ابزارهای پیشرفته واسه جای پیشرفته

شنیدین میگن هر که بامش بیش، برفش بیشتر! اون دنیا هم به همون نسبت که بزرگتر و پیچیده تر و مجهزتر از اینجاست، ابزارها و وسایل پیشرفته تری هم میخواد؛ اینم یکی دیگه از ویژگی هاییه که واسمون مشخص میکنه اون دنیا چه شکلیه! مثلا ما تا مغازه سر کوچه مون، هم میتونیم پیاده بریم، هم با دوچرخه؛ اما برای رفتن به اون سر کره زمین که دیگه نمی تونیم پیاده بریم، باید از یه هواپیمای درست و حسابی استفاده کنیم که کشش مسافت به این زیادی رو داشته باشه وگرنه اصلا به دردمون نمیخوره! ما هم واسه اینکه تو آخرت راحت باشیم و بتونیم از نعمت هایی که داره استفاده کنیم، حتما باید تو این دنیا ابزارهایی که اونجا لازم داریم رو تو خودمون ایجاد کنیم. چون همون جور که عمر ما تو دنیا از عمر دوره جنینی مون خیلی بیشتره و اصلا باهاش قابل مقایسه نیست، اندازه زندگی مون تو آخرت هم از عمرمون تو دنیا خیلی بیشتره و یه جورایی بی انتهاست! یعنی هر گلی که تو این دنیا به سرمون بزنیم، واسمون ابدی میشه.

حالا اگه خودمون رو آماده کرده باشیم و هر چی لازمه با خودمون برده باشیم، که خوش به حالمون میشه! اما اگه کوتاهی کرده باشیم و به جای رفتن دنبال چیزهایی که اونجا به دردمون میخورن همش پی بازی و خوشگذرونی و وقت تلف کردن باشیم، که وای به حالمون! چون همون جوری که تولد جنین به دنیا داره از کارهایی که تو رحم مادرش انجام داده پرده برمیداره، تولد ما به آخرت هم قشنگ نشونمون میده که تو این دنیا چه گلی به سرمون زدیم؟!

حالا قبل از اینکه بریم سراغ موضوع بعدی؛ چراغ رو با دقت گوش کن چون موضوع این هفته از مهم هم مهم تره!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فایل PDF مقاله رو میتونید از لینک زیر دریافت کنید.
همین حالا نسخه دیجیتال مجله را دانلود کن و به روزترین مطالب را همیشه همراه داشته باش!

آخریــن مقالات مــرتبط