کتابها همیشه جذابترین شکل بیان اندیشه هستن؛ چون علاوه بر اینکه دنیای ذهنی نویسنده رو نشون میدن اجازه میدن که خواننده ها هم توی خلق جهان داستان مشارکت داشته باشن. ما خودمون رو میزاریم جای شخصیتهای کتابها و یه بار زندگی کردن رو از دریچه چشم اونا تجربه میکنیم و تجربه هایی به دست میاریم که شاید توی زندگی عادی خودمون برامون ممکن نباشه؛
از بلندترین کوه ها بالا میریم، توی خونین ترین جنگها شرکت میکنیم، طعم بزرگترین شکستها رو میچشیم، عزیزتریم رفیقممون رو از دست میدیم، توی دره ها گیر میکنیم، زیر بهمن ساعتها زنده میمونیم، سوار بر سفینه های فضایی با آدم فضایی ها ملاقات میکنیم و دنیا رو از نابودی نجات میدیم!
پس یه جورایی کتابها به ما کمک میکنن که چند بار زندگی کنیم، اما راستش رو بخوای هر کتابی ارزش خوندن نداره چون خیلی مهمه که نویسنده کتاب میخواسته پشت کلمه هاش چه چیزی رو به ما منتقل کنه و خیلی مهمه که جهان درون نویسنده چه قدر روشن یا تاریک بوده؛ چه قدر به امید باور داشته یا گرفتار ناامیدی بوده؛ مهربون بوده، یا نامهربون و خشن؛ صلح رو باور داشته یا قدرت طلب و نژاد پرست بوده؛ خلاصه چه بخوایم چه نخوایم کتابها جوهرۀ جان نویسنده هان و نمیشه کتابی خوند و ازش تاثیر مثبت یا منفی نگرفت. نمیشه کتابی رو خوند و به نویسنده اش شبیه نشد!
کتابهای روشن میتونن راه ما رو توی پیدا کردن مسیر روشن جهان راحت تر کنن و کتابهای تاریک ممکنه این مسیر رو پیچیده و سختش کنن یا حتی مسیرمون رو به کلی تغییر بدن. باشگاه نویسندگی برنا به عشق تو ساخته شده؛ برای نشون دادن قشنگی های دنیای واقعی دستت رو میگیره و میبردت به جهان خیال. با برنا همراه شو!
تماس با ما