آدم بودن ما به چی بستگی داره؟ اصلاً کی آدمه، کی آدم نیست؟

۱۳

شماره مجله

ما آدم بودن رو تو چی می‌بینیم؟ تعریف ما از یه آدم چه جوریه؟

ما آدم بودن رو تو چی می‌بینیم؟ تعریف ما از یه آدم چه جوریه؟

چه جوری تحملش کنم؛ ما هیچ حرف مشترکی با هم نداریم!

حتما برای تو هم پیش اومده
که با بعضی از آدما هیچ حرف مشترکی نداری
هیچ کدوم از نظراتتون یه جور در نمیاد
و حتی هیچ سرگرمی مشترکی هم ندارین

یا حتی بدتر از اون حتما برات پیش اومده که سبک زندگی و آرزوهای بعضیا به نظرت
بچگونه
عجیب
یا حتی مسخره اومده!

و در نتیجه وقتی به هم میرسین دو ساعت زل میزنین به دیوار!

اما این تفاوت‌ها از کجا آب می‌خوره؟

چرا آدمای مختلف خودشون رو با چیزای مختلفی معنا می‌کنن؟
چرا آدما آرزوهاشون و یا بهتر بگیم دنیاهاشون با هم اینقدر فرق می‌کنه؟

اگه ازتون یه سؤال بپرسم بهتون بر نمی‌خوره؟ شما چقدر خودتون و دوروبری‌هاتونو آدم می‌دونین؟ اصلاً آدم بودن رو تو چی می‌بینین؟

خب جواب این سؤال یه جورایی به کلاس کاری ما هم ربط داره دیگه؛ مثلاً اگه از یه بچه بپرسیم آدم چیه، به هر موجود دوپایی که دوتا چشم و دوتا دست و یه دهن داشته باشه میگه آدم؛ یعنی ممکنه حتی عروسکشم آدم حساب کنه. یه خورده که بزرگ‌تر میشه توی تعریفش از آدما هم یه تغییر و تحولاتی رخ میده؛ مثلاً فکر می‌کنه هرکی قوی‌تره، بزرگتره، قشنگ‌تره یا بیشتر بچه داره، پس حتماً آدم‌تره!

قاعدتاً همین‌جوری که بزرگ‌تر می‌شیم باید تعریفمون از آدما کامل‌تر بشه، اما بعضیا تو همون تعریفای اولیۀ خودشون از آدم می‌مونن! یعنی مثلاً فقط کسایی که به یه شغل و جایگاه اجتماعی رسیدن و دکتر و مهندس و کارخونه‌دار و اینفلوئنسر شدن رو آدم حساب می‌کنن؛ بعضیا هم که حتی پاشونو از اینم فراتر میذارن و کلاً نخبه‌های علمی و متخصصا و دانشمندا و اعضای هیئت علمی رو آدم حساب می‌کنن و دور بقیه رو یه خط گنده میکشن!

حالا اینکه کدوم یکی از این تعریفا واسۀ آدم درسته، خدا می‌دونه!

تعجب نکنین آخه واقعاً جوابشو فقط خدا می‌دونه!

🫤آدم اینجوری به پستت خورده تا حالا؛ از اینا که توی باشگاه اینقدر که به فکر خوش هیکل شدن و ژست گرفتن هستن؛
به خود ورزش فکر نمیکنن!

یا کل دلیلشون از درس خوندن و دکتر شدن اینه که بالای شهر خونه بخرن!

گاهی ما حتی توی اون مرتبه ای که داریم براش تلاش میکنیم هم نیستیم!

واسۀ اینکه ما هروقت یه تلوزیون جدید یا یه کنسول بازی یا پرینتر و… می‌گیریم، اول از همه میریم سراغ بروشورش که ببینیم کارخونه‌اش راجع بهش چی گفته، اصلاً توش چیا هست و چیا نیست؟ چه جوری کار میکنه؟ هرکدوم از قسمتاش واسه چی گذاشته شده و چه کاربردی داره؟ چون نمی‌خوایم با یه اشتباه بزنیم درب و داغونش کنیم. اون‌وقت همین ما وقتی نوبت به خودمون که تازه خیلی‌ هم از یه کنسول بازی پیچیده‌تر و حساس‌تریم میرسه، همه رو بی‌خیال می‌شیم و می‌چسبیم به همون چیزی که عقل خودمون بهش میرسه. خب معلومه وقتی خیلی چیزا رو راجع به خودمون نمی‌دونیم، تعریفمون از خودمون اشتباه در میاد! انگار که بهمون یه فِراری یا لامبورگینی بدن، بعد ما چون نمی‌دونیم چه سرعتی داره و چه‌جوری میتونه همه رو جا بذاره، ازش مثل یه کمد واسه گذاشتن خرت و پرتای اضافی‌مون استفاده کنیم؛ یا یه گیمینگ سیستم فول داشته باشیم ولی مثل یه میز بذاریمش زیر گلدونمون تا بیاد بالا و بهتر دیده بشه!

رفتار ما با خودمون دقیقاً همین‌جوریه! یعنی اصلاً به این کار نداریم که سازنده‌مون ما رو چه‌جوری تعریف کرده، واسمون چه بخشایی طراحی کرده؟ اینا دقیقاً کارشون چیه؟ آپشنای اضافه چی داریم و اصلاً قابلیتامون چند اسب بخاره!!!

نتیجه‌ش هم میشه اینکه یا خودمون و استعدادامون رو در حد اشیاء می‌بینیم؛ یا فکر می‌کنیم مثل یه گیاه فقط باید بخوریم و به قشنگی و رشد و بزرگ شدن‌مون برسیم؛ یا اینکه توانایی‌هامون رو حتی بدون اینکه حواسمون باشه در حد حیوونا میدونیم و میریم دنبال شغل و پست و مقام و تشکیل خونواده و غیره. اگر هم خیلی به قول معروف فاضل و فرهیخته باشیم میریم دنبال کسب علم و دانش و نهایتاً می‌شیم یه عاقلی در حد فرشته‌ها! اما هنوز آدم نمی‌شیم!


«آخه چرا یکی باید خودش رو با مهارتی که نداره تعریف کنه؟!»

امید جواب این سوال رو نمیدونست، ولی تو باید بدونی!

بالاخره آدم کیه؟

اصلاً آدم بودن از دید خدا که خالق و سازنده‌مونه با همۀ این تعریفا که گفتیم فرق داره! این بخشای جمادی و گیاهی و حیوانی و عقلی که گفتیم همه قسمتای مختلف وجودمون هستن که باید هم باشن و باید هم بهشون توجه کنیم؛ اما واسه این توی ما هستن که به آدم شدنمون کمک کنن وگرنه اگه قراره انقدر بزرگ بشن که خودمون رو با استانداردهای اونا تعریف کنیم، کلاً بازی رو باختیم؛ یعنی به جای اینکه تهش ازمون یه آدم دربیاد، نهایتاً می‌شیم یه چیزی در حد سنگ و آجر و گل و گیاه، یا شایدم یه حیوون عجیب غریب!  

اما اون چیزی که نباید یادمون بره اینه که آدمیت ما به هیچ‌کدوم از این قسمتای جمادی و گیاهی و حیوانی و عقلی که گفتیم، ربطی نداره؛ یعنی ما اگه می‌خوایم به اون هدفی که خالق و سازنده‌مون واسمون در نظر گرفته برسیم، باید قسمت انسانی و فوق عقلی وجودمون رو فعال کنیم. میدونی دلیل اینکه خیلی از بزرگترا با وجود پیشرفت‌ها و موفقیت‌های زیاد شغلی و علمی؛ هیچ وقت حالشون خوب نیست و شاد و آروم نیستن، همین مساله است که اینجا آقای زارع کامل توضیحش دادن:

همون بخشی که از خود خداست و از جنس بی‌نهایته!

همون که هیچ محدودیتی واسش نیست و همۀ اسم‌ها و صفتای خدا رو by default[1] تو پیش‌فرض خودش داره!

اونی که اگه خودمون رو با حدو اندازه‌هاش تعریف کنیم، میتونه تا خود بی‌نهایت بزرگ بشه و ما رو شبیه خدا کنه!

یادتونه تو مقالۀ قبل گفتیم که «هر گردی گردو نیست» و آدم بودن با اون چیزی که قبلاً راجع بهش فکر می‌کردیم فرق داره! حالا با اجازه می‌خوایم از همین قالب استفاده کنیم و بگیم:

  • هرچی ماده و شکل و رنگ و بو داشت، اصلاً هرکی سروشکل آدمیزادی داشت، لزوماً آدم نیست. اونایی که انسان بودن یه نفرو با تعداد خونه و ویلا و کارخونه‌هاش می‌سنجن آدمای جمادی ‌هستن.
  • هرکی رشد و نمو می‌کرد، قد می‌کشید و احساس داشت، قیافه داشت و هیکلش باحال و ورزیده بود، لزوماً آدم نیست! اونایی‌ هم که آدم بودن یه نفر رو با خوشگلی و قد و قواره و سلامتی و هیکل و تعداد بچه‌هاش اندازه می‌گیرن، خودشون آدمای گیاهی هستن.
  • هرکی کلی دفتر و دستک و پست و مقام و شغل آن چنانی و شهرت و… داشت، لزوماً آدم نیست! اونایی که ملاک و معیارشون واسه آدم بودن کسی ایناست، خودشون از حد و اندازۀ یه حیوان بالاتر نرفتن.
  • هرکی عقلش بیشتر می‌رسید، کلی اختراع و اکتشاف و تخصص و درجه‌های علمی داشت، لزوماً آدم نیست! هرکی‌ هم که این‌جور چیزا رو ملاک آدم بودن یه نفر می‌دونه، نشون میده که خودش از حد عقلی بالاتر نرفته!

آدم بودنمون به اینه که چقدر اون بخش انسانی‌مون رو که از جنس خداست فعال کردیم، چقدر میذاریم اون واسمون تصمیم بگیره و انتخاب کنه، اصلاً چقدر شکل خدا شدیم!

همۀ حرفایی که امروز زدیم رو میتونی اینجا یه بار دوره کنی و در گوشی بهت بگم؛ حتی چیزای بیشتری هم توی این پادکست گیرت میاد:

حالا اگه دلتون می‌خواد بدونین چه جوری هرکدوم از این بخشای وجودمون رو بزرگ می‌کنیم و بهش غذا میدیم، حتماً با ما همراه باشین!

[1] به طور پیش فرض

6 پاسخ

    1. سلام فاطمه عزیز
      آفرین، هدف ما اینه که روز به روز به خدا شبیه‌تر بشیم

  1. انسانیت انسان ها رو باید از زیبایی رفتارهای اونها ببینیم😍🧡
    چقدر زیبا💞

  2. خیلی خوب بود واقعا این حرف ها رو تا حالا از کسی نشنیده بودم ممنونم🙏🌷

    1. سلام دوست خوبم
      خوشحالیم که از اینکه تونستیم برای شما محتوای مفید تولید کنیم
      و ممنونم که بهمون سر زدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فایل PDF مقاله رو میتونید از لینک زیر دریافت کنید.
همین حالا نسخه دیجیتال مجله را دانلود کن و به روزترین مطالب را همیشه همراه داشته باش!

آخریــن مقالات مــرتبط