میخوام خوشحال باشم، چهجوری از دست این همه اضطراب راحت بشم؟
✘ اعصاب من وقتی « تیممون باخت» افتضاااااح ریخت بهم!
امّا رفیقم باهاش راحت کنار اومد!
چرا توی یه اتفاق یکسان، واکنش آدما اینقدر باهم فرق میکنه؟
مثلاً چرا رفتار من وقتی وارد خونه شدم و دیدم آقای دزد قبل از ما اومده و وسایل قیمتیمون رو برده، با واکنش خواهرم اینقدر باهم فرق داشت؟ ریشه رفتار سنجیده و عاقلانه و رفتار بچهگانه و ضعیف که در هر سن و سالی هم از آدما سر میزنه چیه؟
ما یه وقتایی فکر میکنیم یه کاری رو خیلی خوب بلدیم، اما وقتی میریم شروعش میکنیم یا نتیجهش رو میبینیم، میفهمیم اونجوریام که فکر میکردیم، خوب بلد نبودیمش! در مورد خودمونم همین جوریه، یعنی فکر میکنیم که خودمونو خیلی خوب میشناسیم. بر اساس همین شناخت و نوع نگاهمونم واسۀ خودمون یه سبک زندگی انتخاب میکنیم. حالا اگه میخوایم خوشحال باشیم، اما نیستیم یا از انتخابا و تصمیمامون ناراضی و پشیمونیم، یعنی یهجورایی خودمونو درست نشناختیم، یا حداقل فقط یه بخشایی از وجودمونو شناختیم.
سبک زندگی هرکدوم از ما داره بهمون میگه که ما کدوم ابزارا و روشها رو واسه رسیدن به خوشبختی درست میدونیم، اگه یهخورده دقت کنیم میبینیم که ما فقط اون عادتا و رفتارایی رو واسه خودمون انتخاب میکنیم که به باورا و تیپ و شخصیتمون میخورن؛ اگه یه نگاهی به این سؤالا بندازیم، تا حدی دستمون میاد که سبک زندگیمونو چه جوری انتخاب کردیم:
O اینکه چه جور لباسایی رو انتخاب میکنیم؟ اهل تیپ اسپرتیم؟ تیپ کلاسیک دوست داریم؟ طبق مد روز میگردیم یا نه اصلاً دوست داریم معمولی باشیم؟
O کدوم محله رو واسه زندگی میپسندیم؟ دوست داریم محلهمون شلوغ و پررفت و آمد باشه یا جای آروم و خلوت رو دوست داریم؟
O چقدر اهل کتاب خوندن و ورزش کردنیم؟ هر روز ورزش میکنیم و کتاب میخونیم یا بیشتر وقتمونو با گیمها و شبکههای اجتماعی میگذرونیم؟
O دلمون میخواد هر دقیقه یه استوری بذاریم و همه از همۀ کارامون خبر داشته باشن، یا خلوت و آرامش خودمون رو دوست داریم؟
O خدا و معنویت چقدر تو زندگیمون نقش دارن؟ اصلاً با خدا آشتی هستیم؟ دعا میکنیم؟ به خدا درد و دلامونو میگیم؟
O بیشتر اهل خوردن میوه و خوراکیهای سالمیم یا دنبال فستفود و خوراکیهای چشمکزن میگردیم؟
O اهل مسافرتیم و دوست داریم با خونواده و دوستامون وقت بگذرونیم یا بیشتر تنهایی رو ترجیح میدیم؟
مثل امید اهل زرنگ بازی هستیم و چیزای خوب رو فقط برای خودمون میخوایم؛ یا مثل یاسین و برنا دنبال یه فرصت میگردیم که به بقیه کمک کنیم؟!
لیاقت من چیه؟
اگه فکر کنیم فقط آدمایی مهمن که پولدارن یا شغلای خیلی مهم دارن، یا اونایی مهمن که یه عالمه درس خوندن و دکتر و مهندس شدن، سبک زندگی و اصلاً کل زندگیمونو روی رسیدن به همین هدفا تنظیم میکنیم. یعنی اصلاً لیاقت خودمونو فقط رسیدن به این چیزا میدونیم. اما آیا واقعاً فکر میکنین داشتن پول و مدرک و یه عالمه خونه و ماشین و پست و مقام واسۀ رسیدن به آرامش و خوشحال بودن، کافیه؟ اگه اینجوریه پس چرا خیلیا با اینکه همۀ اینا رو دارن هنوز خوشحال نیستن؟ اصلاً تکلیف این همه سلبریتی و بازیگر و آدم معروف که با وجود داشتن کلی پول و امکانات حال دلشون خوب نیست، چی میشه؟ شاید باورش سخت باشه ولی اگه ما خود واقعیمونو نشناسیم، حتی دینمونم نمیتونه ما رو به آرامش برسونه.
ما اگه میخوایم بدونیم تو این دنیا چهکارهایم و چی میخوایم، باید حتماً خودمونو بشناسیم؛ چون با تعریفی که از خودمون پیدا میکنیم و باوری که بهش داریم، ارزش و قیمت خودمونو تعیین میکنیم، بعدشم براساس همون قیمت، مدل زندگیمونو میسازیم؛ درست مثل یه بازیگر که وقتی داره نقش قهرمانو بازی میکنه، اول خودشو تو اون نقش میبینه و بعد هم همۀ رفتارا و تصمیماشو مثل یه قهرمان تنظیم میکنه.
اولین قدم واسه خوشبختی
پس شناخت ما از خودمون، یعنی اینکه بدونیم کی هستیم، از کجا اومدیم، کجا میریم و از زندگی چی میخوایم، اولین قدم واسه چیدن یه سبک زندگی درست و رسیدن به خوشبختیه. یه نفر که میخواد به قلۀ کوه برسه، ولی اصلاً نقشه نداره و نمیدونه از کدوم مسیر باید بره، ممکنه توی راه گم بشه، یا خسته و ناامید بشه و هیچوقت به قله نرسه. ما هم وقتی بدون شناخت کافی از خودمون دنبال خوشبختی میریم، همین وضعیتو داریم. اینجوری حتی اگرم میخوایم خوشحال باشیم، چون نمیدونیم واقعاً دنبال چی میگردیم و نیازای واقعیمون چیه، هر چقدرم تلاش کنیم، بازم به نتیجه نمیرسیم.
ما هممون دوست داریم خوشبخت و خوشحال باشیم، واسۀ رسیدن به این هدفم همهجوره تلاش میکنیم. جدیدترین گوشی موبایل، بهترین لباسای مد روز، بهترین اتاق و گرونترین ماشین، تو فکر خیلی از ما مساوی با یه زندگی آروم و رؤیاییاند، اما واقعیت اینه که خیلی وقتا حتی با داشتن همۀ اینا، شادی و آرامش واقعی نداریم. راستش ممکنه اینا واسمون آسایش بیارن اما آرامش واقعیمون به اینا ربطی نداره.
میدونین چیه، شادی واقعی با الکی خوش بودن و الکی خندیدن یا غرق شدن تو تفریح و گردش و لذت فرق داره، یعنی ممکنه ما همۀ اینا رو هم داشته باشیم، اما وقتی تنها میشیم، کلی نگرانی و فکرای منفی رو سرمون خراب بشه. پس شادی و آرامش واقعی چیه و ما کجا میتونیم پیداش کنیم؟ توی این ویدئوی کهکشان درون بیشتر در موردش حرف زدیم:
ریشۀ غم و غصههای ما
واسه موفقیت تو هر کاری، اولین قدم آگاهیه. اگه ما بخوایم یه ماشینو تعمیر کنیم، ولی هیچ اطلاعاتی ازش نداشته باشیم، نه تنها نمیتونیم درستش کنیم، حتی ممکنه خرابترشم بکنیم. خودشناسی هم همینه؛ اصلاً همۀ دردا و غم و غصههای ما از اینجا میاد که از خودمون و نیازهای واقعیمون بیخبریم.
یه ورزشکار اگه بدون شناخت از تواناییها و محدودیتای بدنش تمرین کنه، ممکنه به خودش آسیب بزنه یا اصلاً به اون چیزایی که میخواد، نرسه. ما هم وقتی خود واقعیمونو نمیشناسیم و نیازامونو نمیدونیم، ممکنه جوری زندگی کنیم که به جای آرامش و شادی واسمون غم و اضطراب بیاره، یعنی چون با خود واقعیمون آشنا نیستیم و نمیدونیم با چیزایی که دوروبرمونه چهجوری باید ارتباط برقرار کنیم، به جای درست کردن، میزنیم همه چیزو بدتر خراب میکنیم.
تو این شکی نیست که هممون خودمونو دوست داریم و دلمون میخواد به خودمون خیر برسونیم؛ ولی چون اون «خودی» که واسش تلاش میکنیمو اشتباه گرفتیم، خیلی از تلاشامون نتیجه نمیدن؛ پس اینکه با کدوم خودمون تصمیم میگیریم، خیلی مهمه. فکر کنین داریم یه سفر طولانی و بدون نقشه و جیپیاس شروع میکنیم. هر چقدم ماشینمون خوب باشه و بنزینمون کافی باشه، احتمال اینکه گم بشیم خیلی زیاده. چون مسیرمونو درست بلد نیستیم. راه رسیدن به خوشبختی هم همینجوریه و بلد بودن میخواد؛ یعنی وقتی میخوام خوشحال باشم، اگه خودمو نشناسم و ندونم که واقعاً دنبال چی میگردم و هدفم چیه، هر چقدم تلاش کنم، به اون نتیجهای که میخوام نمیرسم؛ پس اگه دلتون میخواد راه رسیدن به شادی و آرامشو پیدا کنین، همراهمون بیاین!
خب این هفته هم تموم شد و یه موضوع دیگه رو با هم یاد گرفتیم؛ حالا اگه میخواین دورهاش کنین، بفرمایین؛ پادکست چراغ نوش جانتون:
یک پاسخ
دوست داشتم مطالبو😍
گرافیک سایت هم خفنه