غیب یعنی چی؛ اصلا میشه بدون غیب و ملکوت زندگی کرد؟
به نظرت چجوری میشه غیب رو دید؟
آخه مگه میشه؟!
صبر کن ببینم، اصلاً غیب یعنی چی؟ یا این ملکوتی که خدا این همه میگه بهش فکر کنین چه معنی میده؟
غیب یا ملکوت یعنی چیزی که حقیقت داره،
اما از دید ما مخفی یا پنهان مونده؛
یعنی هست،
وجود داره،
تأثیر داره،
ولی ما قادر به دیدنش نیستیم.
جالبه بدونی هر چیزی که توی این عالم هست، برای خودش یه غیبی داره!!
توی مجلۀ بیست و ششم برنا قراره همین مسأله رو برات توضیح بدیم.
خداییش شما وقتی به دنیا نگاه میکنین فکر میکنین همه چیزایی که دورو برمونه همینجوری و تو یه فرآیند خودبخودی درست شدن؟ خب حتما پشت پرده داره یه اتفاقهایی میفته که نتیجه اش میشه این چیزی که ما داریم میبینیم؛ مثلا یه لحظه فکر کنین اگه خورشید ازمون یه ذره دورتر یا بهمون یه خورده نزدیکتر بود، چی میشد؟ چه جوری همه از سرما یخ میزدیم یا از گرما می جوشیدیم و قُل قُل میکردیم! یا اگه ماه فقط بهمون یه ذره نزدیکتر بود چه جوری شبا کل کره مون زیر آب فرو میرفت! آخه مگه میشه بازی جدیدی که به دستمون میرسه یا بستنی که داریم میخوریم، خود به خود و همین جوری درست بشن که این توقع رو از دنیا داشته باشیم؟
باور کردن اینکه هیچ چیزی اتفاقی نیست،
سخت نیست؛
فقط کافیه
عادی از کنار چیزی رد نشی!!
غیب و ملکوت؛ علت های پشت پرده!
تاحالا گذرتون به یه کارخونه افتاده یا اصلا داخل یه کارخونه رو تو فیلمها و مستندها دیدین؟ دیدین پشت سر یه بیسکوییتی که درست میشه چقدر دم و دستگاه و آدم داره کار میکنه؟ تازه کارخونه فقط فاز اجراییشه. بماند که تو مرحله ایده و طرح و تست و آزمایش و تبلیغ و حمل و نقل و بقیه قسمتاش چقدر آدم دارن کار میکنن! یا اون کشاورزی که رفته گندمش رو کاشته و آب داده و درو کرده تا داده تبدیل به آرد شده، چه روزها و شبایی رو گذرونده! خب اینا همه شون یه جورایی غیب و پشت پرده اون بیسکوییت اند. پس چهجوری از دنیای اطرافمون و چیزهای شگفت انگیزی که توشه اینقدر راحت میگذریم؟ با اینکه دنیای اطرافمون به مراتب از یه بیسکوییت پیچیده تره!
میدونین چیه ما خیلی وقتا هم از علت های پشت سر یه چیز خبر داریم، اما یه جورایی نسبت بهشون بی تفاوت شدیم، یا بهتره بگیم بهشون عادت کردیم! مثلا میدونیم اون آهن یا آلومینیومی که واسه درست شدن ماشینه، باید اول از تو معدن دربیاد و خالص بشه، بعد بره کارخونه و کلی کار دیگه روش انجام بشه تا بشه قالب ماشین؛ یا نفتی که تو زمینه باید استخراج بشه و کلی کار تو پالایشگاه روش انجام بشه تا بشه پلاستیک؛ یا حتی این لباسی که تنمونه و فرشی که زیر پامونه چقدر زحمت پشتشون بوده و همین جوری به دستمون نرسیدن! اما از بس دیدیمشون و به علت پشت سرشون فکر نکردیم که واسمون عادی شدن. حالا همون جوری که پشت یه بازی و یه بیسکوییت و یه قاشق چنگال این همه آدم و دم و دستگاه کار میکنه، پشت پرده این عالم هم یه ساز و کاری هست که بهش میگیم غیب و ملکوت! اما اینکه این غیب یعنی چی و ملکوت دقیقا چه ربطی به ما داره و بودن و نبودنش واسمون چه فرقی میکنه، چیزیه که قراره اینجا راجع بهش صحبت کنیم!
فقط ما نیستیم که ملکوت داریم!
یادتونه چند وقت پیش از قانون نسبت حرف زدیم؟ گفتیم که خیلی وقتا واسه فهمیدن چیزهایی که از دسترس ما خارجند، میشه از مقایسه و قانون نسبت استفاده کرد؟ ملکوت هم دقیقا یکی از همون جاهاست. ملکوت یعنی علت و پشت پرده یه چیز که در اصل، بودنش هم به این علت وابسته است؛ یعنی راحتتون کنم، کلا این ملکوتِ یک چیزه که داره اداره اش میکنه و بدون ملکوت اصلا بودن خودش هم ممکن نیست! مثلا تو همه مثال هایی که زدیم، اگه اون دم و دستگاه و آدم ها نباشن، نه بازی هست، نه ماشینی و نه بیسکوییتی! پس همه اون دم و دستگاه و آدم ها میشن ملکوت این چیزهایی که مثال زدیم؛ یا مثلا راجع به انیمیشن! خیلی از ماها تو عمرمون حداقل یه کارتون و انیمیشن دیدیم، ولی فقط بعضی ها که خودشون کنجکاون یا به خاطر شغلشون با این چیزها سروکار دارن میدونن پشت پرده درست شدن یه انیمیشن چیه؟ یا ملکوت یه انیمیشن چی میشه؟
چه جوری از ملکوت باخبر بشم؟
راستش رو بخواین ما به این راحتیا نمیتونیم از ملکوت یه چیز خبر داشته باشیم؛ مگر اینکه از چهارچوب خودمون بیرون بیایم و از چیزی که بودیم بزرگتر و فراتر بریم؛ حالا این یعنی چی؟ بذارین با یه مثال واضحش کنیم!
شکستن چهارچوبهایی که توش هستیم،
یه چیزیه مثل اتفاقی که برای یه جوجه می افته؛
وقتی از تخم میاد بیرون!
مثلا یه جنین تا وقتی که تو رحم مادرشه فقط یه کیسه آب میبینه و یه بندناف و جفتی که داره بهش غذا میرسونه. یعنی تنها چیزی که از ملکوت خودش میبینه یه پوسته است که دورش رو گرفته. بهتره بگیم اصلا از اون ملکوتی که داره زندگیش رو تو رحم مادر اداره میکنه و دما و شرایط رشد و حیاتش رو تنظیم میکنه، خبر نداره! نمیدونه که اون بیرون یه مادری هست که داره تو دنیا زندگی میکنه و بودن این جنین کلا به وجود مادر و دنیا وابسته است، یعنی اگه نباشن اصلا جنینی وجود نداره! تازه وقتی این پوسته رو میشکافه و از رحم مادرش بیرون میاد، میتونه ملکوت خودش رو ببینه و بفهمه غیب یعنی چی! خب اوضاع ما هم تو این دنیا همین جوریه! یعنی ما فقط داریم دنیای خودمون و چیزهایی که توش وجود داره رو می بینیم، ولی خب اگه یه خورده عاقل باشیم و اهل فکر کردن، راحت می فهمیم که این دنیا هم نمیتونه همین جوری واسه خودش بچرخه و حتما یه چیزی داره از بیرون اداره اش میکنه؛ آفرین؛ همون چیزی که بهش میگیم غیب و ملکوت! ولی همون جوری که جنین تا از رحم مادرش بیرون نیومده بود نمیتونست ملکوت خودش رو ببینه، ما هم تا از این دنیا بیرون نیایم یا ازش فراتر نریم، نمیتونیم ملکوت این دنیا رو ببینیم و بفهمیم غیب یعنی چی!
بیخودی نیست که ملکوت مهمه!
خب حالا اصلا چرا مهمه که ما بدونیم غیب یعنی چی، یا راجع به ملکوت فکر کنیم و بفهمیم که داریم از یه جای دیگه اداره میشیم؟ ما که داریم زندگیمون رو میکنیم! خب فرقش اینجاست که زندگی ما دقیقا به ملکوتمون بسته است؛ یعنی کافیه فقط یه لحظه ارتباطمون رو با ملکوت از دست بدیم که دیگه خودمون هم به فنا بریم! درست مثل جنینی که اگه ارتباطش رو با مادرش و دنیا از دست بده، دیگه نیست! اگه مساله هنوز برات کامل جا نیفتاده، کهکشان درون رو با دقت نگاه کن:
پس همه هستی ما و بودنمون به رابطه ای که با ملکوتمون داریم بستگی داره؛ یعنی چه بخوایم و چه نخوایم، زندگیمون به غیب و ملکوت گره خورده! درست مثل جنینی که هرچند خودش خبر نداره ولی همه کارهاش توی رحم طبق مدیریت ملکوتشه؛ یعنی دنیاست که داره رشد جنین، غذای خودش و مادرش و حتی شرایط مادرش رو تامین میکنه! البته بماند که این دنیا هم ملکوت خودش رو داره و داره از یه جای دیگه اداره میشه! درست مثل بچه ای که تو مدرسه زیر دست معلمش تربیت میشه، ولی خب معلم هم برنامه کاریش رو از مدیر میگیره؛ جالبه که برنامه مدیر هم داره از یه جای بالاتر واسش تعیین میشه!
یه فرق اساسی!
ولی خب اینجا یه فرق اساسی هست که نمیشه به این سادگی ها ازش گذشت! اگه یادتون باشه گفته بودیم که تنها فرق ما با جنین اینه که جنین واسه خودش حق انتخاب نداره! یعنی کلا کاراش داره با ملکوتش اداره میشه و خودش فقط طبق برنامه ریزی جلو میره! مثل یه بازیکن که مدیر برنامه داره و دیگه خودش رو درگیر چیزهای مختلف نمیکنه! فقط میره قراردادش رو امضا میکنه و بازیش رو تو زمین انجام میده.
ولی خب قضیه ما با ملکوتمون یه خورده فرق داره! یعنی درسته که ملکوت داره کارهای ما و دنیامون رو اداره میکنه، ولی خب ما هم این وسط بیکار نیستیم و اختیار داریم! یعنی چی؟ یعنی اینکه بر خلاف جنین که کارهاش رو خود ملکوتش تنظیم میکنه، این ماییم که باید رابطه لحظه به لحظه مون رو با ملکوتمون حفظ کنیم تا زنده بمونیم. نمیشه خودمون رو بزنیم به اون راه و کلا بیخیال ملکوتمون بشیم؛ یا پامون رو بندازیم رو پامون تا غیب و ملکوت بیان سراغ ما! چون اگه خودمون رو بزنیم به بیخیالی، همینجا تو رحم دنیا سقط میشیم و به فنا میریم!
پس برای اینکه از این اتفاق برامون نیفته
اول از همه باید اطلاعتمون رو کامل کنیم؛ چون همین اطلاعات هستن که به عقل ما برای تصمیم گیریها کمک میکنن؛
پس بفرما چراغ:
حالا وجدانا خودتون بگین، اگه ندونیم غیب یعنی چی و ملکوت چه ویژگیهایی داره، چه جوری میخوایم ارتباطمون رو باهاش حفظ کنیم؟