یعنی چی که اعمال ما سنجیده میشه؛ معیار و میزان سنجش اعمال ما رو چی تعیین میکنه؟
فکر کن خورشید هر وقت دلش خواست طلوع کنه!
یا زمین با هر سرعتی دلش خواست دور خورشید بچرخد!
یا مثلا ضربان قلب ما مرتب تند و کُند بشه!
یا هر چه قدر آب بخوریم تشنهتر بشیم!
به نظر شما میشه توی یه جهان اینجوری زندگی کرد؟ خداروشکر که دنیای ما این شکلی نیست! دنیای ما ریاضیه و نظمش هم نتیجهٔ ساختار ریاضی دقیق خلقت جهانه؛ یعنی هر چیزی توی جهان حدود اندازه و نتیجهی مشخصی داره. خود ما هم عاشق نظم هستیم؛ حتی اگه اتاقمون دست کمی از بازار شام نداشته باشه بازهم حتی برای کوچکترین کارها دنبال ملاک و معیاریم؛ مثلا اولین سوالمون وقتی با یه کار جدید روبهرو میشیم اینه که چه جوری باید انجامش بدیم؟ از کجا شروع کنیم؟ چه جوری بفهمیم کارمون درست بوده یا غلط؟
ما حتی ادویهٔ غذامونم اندازه میگیریم و همینجوری یهویی به غذا نمک نمیزنیم!!!
در واقع کارهای ما از کوچیک گرفته تا بزرگ با یه مجموعه از ملاکها، معیارها و استانداردها سنجیده میشن؛ حالا به نظر شما وقتی همهچی توی دنیا اندازه و ملاک و میزان داره، اعمال ما نباید ملاک و میزان داشته باشه؟
حتما شما هم اصطلاح «ترازوی اعمال» رو شنیدین!
یعنی کارایی که ما انجام دادیم رو توی قیامت میریزن توی یه ترازو و وزن میکنن؟!
این هفته در مورد همین حرف میزنیم؛
در مورد اینکه میزان یعنی چی؟
به چه کاری میاد؟
و میزان سنجش اعمال ما چیه؟
داشتن یا نداشتن معیار و میزان سنجش اعمال چقدر مهمه؟ میشه یه جورایی نادیده گرفتش و ساکت و بیسر و صدا از کنارش رد شد؟ اصلا اگه بهش توجه نکنیم، چه اتفاقی میفته؟
تا حالا شده پاتون رو توی یه جای بینظم و درهم و برهم بذارین؟ مثل خونه زندگی آدمهایی که نه میدونن دارن چی کار میکنن و نه اصلا کسی بهشون گفته چهجوری کار کنن که کارشون نمره قبولی بگیره؟! معمولا چیزی که توی همه این جاها مشترکه و یه جورایی جای خالی خودش رو داد میزنه، نبودن ملاک و معیاره! این آدما به خیال خودشون دارن کار میکنن ولی خب چون کارشون هیچ استانداردی نداره، با چیزی که باید باشه خیلی فاصله داره! بعدش هم چون هیچ ملاک و معیاری واسه خودشون نداشتن، نمیفهمن کجای کار رو خراب کردن و اصلا کارشون چقدر ایراد داشته! تنها چیزی که میبینن یه اوضاع درهم برهم و بینتیجه است.
درست مثل غذایی که همه چیزش رو بیحساب و کتاب بریزیم و چون کلی مواد اولیه واسش مصرف کردیم، توقع داشته باشیم یه چیز خوشمزه از آب دربیاد!
پس اگه میخوایم کارمون درست پیش بره، اول از همه باید واسش ملاک و معیار داشته باشیم؛ حالا اینکه اصلا معیار و میزان سنجش اعمال چه سازوکاری داره؛ فقط مال دنیاست یا به آخرت هم مربوط میشه، یا اصلا چه جوری بفهمیم کارهامون استاندارد خودشون رو داشتن یا نه؛ چیزیه که قراره توی مجله این هفتهمون راجع بهش صحبت کنیم.

یه قسمتهایی از زندگیمون مثل یه عکس میمونن، همون جور که یه عکس تار، یا خراب خودش حال و روز صاحبش رو نشون میده، زندگی ما و واکنشمون نسبت به اتفاقات مختلف خودش معیار و میزان اوضاعمونه!
ساختار دنیا این مدلیه!
ولی خب برای فهمیدن اهمیت چیزی که میخوایم راجع بهش صحبت کنیم، لازمه یه بار دیگه برگردیم و یه چرخی توی ساختار دنیا و قاعده و قانوناش بزنیم. میدونین ما چه عاشق ریاضی باشیم و چه با ریاضی آبمون توی یه جوب نره، باید این حقیقت رو قبول کنیم که کل دنیا ساختار ریاضی داره؛ یعنی همه چیزش روی قاعده و قانونه و هیچ چی توش بی در و پیکر نیست! انقدر هم این قانونها دقیق و سفت و سختن که دانشمندها قشنگ میتونن روشون حساب باز کنن؛
یعنی اگه انقدر دقیق نبودن که اصلا نمیتونستیم کاری از پیش ببریم؛ امروز میرفتیم دکتر و تا فردا ترکیب شیمیایی اون دارویی که دکتر نسخهاش رو واسمون پیچیده بود، تغییر میکرد! یا یهو به جای اینکه با ترمز گرفتن دوچرخهمون وایسته، سرعتش بیشتر میشد!
پس توی دنیایی که انقدر روی حساب و کتابه، عمرا بتونیم یه کاری بکنیم و انتظار داشته باشیم الکی واسه خودش نمره قبولی بگیره! یعنی همون جوری که آب تا به صد درجه نرسه نمیجوشه و تا به صفر درجه نرسه یخ نمیبنده، کارهای ما هم تا به اون حد نصاب و ملاک و معیار قبولیشون نرسن، اصلا حساب نمیشن!
اصلا مگه وقتی یه جنین یه عضو نصف و نیمه با خودش بیاره، به جای پا ازش قبول میکنن؛ یا اگه بخواد یه تیکه گوشت رو به جای کلیه خودش جا بزنه براش فایدهای داره، که حالا انتظار داشته باشیم هر چی انجام دادیم، قبول بشه؟ بالاخره عمل ما هم باید یه حد نصابها و ویژگیهایی داشته باشه که مهر قبولی روش بخوره!
هم این دنیا، هم اون دنیا
میدونین چیه، ما چون توی دنیا زندگی میکنیم و با چیزای مادی سروکار داریم، قانونهای دنیا رو راحت میپذیریم؛ مثلا وقتی یه نفر میگه واسه دیسک ترمز دوچرخهاش یه پیچ یه میلیمتری لازم داره، نمیایم باهاش چونه بزنیم که چرا پیچ پنج میلیمتری بر نمیداره!
یا اگه ظرفیت گوشیمون پر شده باشه، میدونیم که نمیتونیم به زور توش عکسها و کلیپهای جدید بچپونیم؛ ولی اگه پای قانونهای غیرمادی بیاد وسط، تا سر از کار اون قانون در نیاریم، ول کن قضیه نیستیم! گیر میدیم که چرا موی گربه نمازمون رو باطل میکنه و وضو گرفتن با لاک اشکال داره! درصورتی که همون قدر که قانونهای مادی و دنیایی مهم هستن، قانونهای معنوی و غیرمادی هم واسه خودشون اهمیت دارن، حتی اگه نتیجه رعایت کردنشون رو فعلا متوجه نشیم! پس اگه واسه قبولی کارهامون هم یه حد نصاب و قاعده و قانونی وجود داره، حتما یه دلیلی پشتش هست، حتی اگه فعلا دلیلش رو ندونیم!
من و دوستام گزارش یه غیبت مشکوک

بعضی وقتا بدون اینکه هیچ چی رو در نظر بگیریم
یه چیزایی رو باور میکنیم. غافل از اینکه حرف راست برای خودش متر و معیار داره!
چه ملاکی نیازه؟
البته کاملا هم منطقیه که کارهامون واسه پذیرفته شدن یه ملاک و معیاری داشته باشن! بالاخره باید تا یه مرحلهای پیش بریم و یه میزانی رو پر کنیم که اصلا بشه گفت کار رو انجام دادیم. مثلا فرض کنین قراره بریم توی یه مدرسه ثبتنام کنیم. همینکه ما قصد رفتن به اون مدرسه رو داشته باشیم که دانش آموز اونجا حساب نمیشیم! بالاخره یه تشریفات و دنگ و فنگی رو باید رعایت کنیم؛ یا اگه ادعا میکنیم که بسکتبالمون خوبه، لااقل باید بتونیم چهارتا پاس درست بدیم و نصف شوتهامون رو توی حلقه بندازیم که خودمون باورمون بشه بازی بلدیم!
اصلا ما هروقت میخوایم یه چیزی رو بسنجیم، با دوتا قسمت مهم روبهروییم؛
اولی اون موضوعی که داریم میسنجیمش و دومی اون ملاکی که داریم باهاش اندازه میگیریم تا ببینیم چقدر با وضعیتی که باید باشه هماهنگه یا باهاش فاصله داره!

اگه میشد برگردی به گذشته یا یه پیغام برای آیندهات بفرستی، چی رو تغییر میدادی؟
آخه میدونی که یه اخلاقایی هست که نتیجهشون از همین الان معلومه!!
کارهامون رو با چی میسنجن؟
خب حالا بعد این همه بالا و پایین باید بفهمیم که معیار و میزان سنجش اعمال ما چیه؟ اصلا توی اون دنیا اعمالمون رو با چی میسنجن که خودمون رو باهاش مطابقت بدیم؟ وگرنه اومد و ما به خیال خودمون کلی کار خوب کردیم و خیالمون راحت بود که واسه آخرتمون هم مشکلی نداریم، ولی یهو بهمون بگن این چیزایی که با خودت آوردی واسه یه هفته اون دنیات هم کافی نیست؛ اون وقت میخوایم چه کار کنیم؟ خب بهتره هر گلی میخوایم به سرمون بزنیم، توی همین دنیا بزنیم و تکلیفمون رو از همینجا روشن کنیم؛ چون درست و غلط بودن کارها و نهایتا سلامت و بیماری قلبمون به اندازهای که کارامون با ملاک و میزان خودشون هماهنگن بستگی داره. حالا اینو توی کهکشان درون کامل توضیح دادیم. خوب گوش کن که ملاک و معیارش دستت بیاد!
پس این ملاک و میزان کجاست؟
لابد حالا بزرگترین سوالی که واسهمون ایجاد شده اینه که معیار و میزان سنجش اعمال ما کجاست که باید مدام خودمون رو باهاش چک کنیم و کارها و رفتارمون رو باهاش بسنجیم؟! اول از همه بذارین خیالتون رو راحت کنم که بیرون از خودمون نباید دنبالش بگردیم؛ چون این میزان، همون مقدار هماهنگی ما با سالمترین شرایطیه که باید توی آخرت داشته باشیم!
کافیه پامون رو بذاریم اون دنیا تا خودمون دستمون بیاد چی کم آوردیم و چی رو اصلا نباید با خودمون میآوردیم! یه جورایی وضعیتمون خودش داد میزنه که چقدر با شرایطی که توشه هماهنگه! درست مثل وقتی که با سر و وضع مناسبِ مهمونی رفته باشیم مدرسه یا با گرمکن ورزشی پاشیم بریم عروسی! در واقع همونجور که یه جنین، با اولین نفسهاش توی دنیا میفهمه که ریههاش دارن درست کار میکنن یا نه، یا اگه دکمه سیستم بازیمون کار نکنه، خودمون میفهمیم که یه جای کار خرابه و ایراد داره، ما هم به محض ورودمون به اون دنیا میفهمیم چقدر باهاش مطابقت داریم؛ حد نصابهاش رو رعایت کردیم؛ یا به جای یه قلب سالم یه عالمه چیزهای اضافی و به دردنخور با خودمون آوردیم! چراغ میتونه برای بهتر فهمیدن این ملاکها و اهمیت واقعیشون توی زندگی کمکت کنه. نوش جونت: